مقدمه ای از محمد صالح علاء
شاعر نازنین این دفتر، مرد ایستادهای است مثل الف، پس به پاس این ایستادگی و شهامتی که در آثار ایشان دیدهام؛ این یادداشت را دو دستی مینویسم:
برای آشکار شدن انگیزهی خلق آثار و تبیین احوال ایشان، میخواهم روایتی از چهار مقالهی نظامی عروضی سمرقندی شاهد بیاورم اما به نظرم همه آن را دیدهاید و میدانید. پس، از بازگوییاش در میگذرم. ولی حالا که اسم نظامی عروضی سمرقندی به میان آمد؛ ابومحمد نظامی را با شاعر این سرودهها مقایسه کنیم. نظامی گنجوی گرامی ما، شاعری که در عاشقی، خسرو خوبان و سید مستان است؛ و در کلاهداری عشق «آهان، آهانها» دارد و هم همسر طلائی به اسم «آفاق قیچاقی» داشته، که به گفتهی نویسندهی گمنام کتاب «مجمعالتواریخ و القصص»: دلبری که تا جهان بود، کس به نیکویی او صورت نشان نداده است.
آفاقی که در مقایسه با آفریدههای خودش: شیرین ارمنستانی، شکر اصفهانی و لیلی عامری، گوشهی ناخن خیال او نمیشوند. اصلا نظامی ما، مجنون و خسرو و فرهادها آفریده تا چکهای از عشق خویشتن را به “آفاق” اش بنمایاند.
عزیز روزگار ما “پیام ابراهیمپور” هم، قصههایی و انگیزههایی چون او دارد، و این شعرها و نازبازیها، همه ناشی از آن بهانه است. منی که اینها را نوشتهام، خود بهانهی ایشان را برای سرودن این دفتر دیدهام و میشناسم، همچنانکه دلیل آواز خواندن پرندهها را میدانم. میدانم، ولی بروز نمیدهم! زیرا هر عیبی که داشته باشم دهنلق نیستم؛ که میانجی من و شما همین سرودههاست.